هفته قبل در جلسه کمیسیون تلفیق و هیئترئیسه مجلس با برخی شرکتهای دانشبنیان و استارتاپها، طبق معمول یکی از اصلیترین گلهها، مسایل بیمه و مالیات بود.
پس از چند بار تکرار این مساله، یکی از اعضای هیئترئیسه پرسید این همه از بیمه و مالیات گله میکنید، ایکاش دقیق میگفتید مشکل کجاست!؟ من برای لمس بهتر و پایهایتر مشکل از یک مثال استفاده کردم:
فرض کنید از فردا تمامی خیابانها و پیادهروها را ببندند، و تک تک افراد و خودروها را نگه دارند و ازشان بخواهند اثبات کنند خلافی نکردهاند! چه بر سر جریان حملونقل میآید!؟ عملا مختل میشود.
احمقانه بنظر میرسد، اما کاری که فرآیندهای کنونی بیمه و مالیات در جریان کسبوکار کشورمان انجام میدهد، تقریبا شبیه همین است. و در چنین ساختاری که شرکتها از پیش متقلب و دروغگو فرض شدهاند و میترسند اگر راست هم بگویند، راستشان دروغ انگاشته و بیشتر جریمه شوند، اغلب سعی در کتمان خواهند داشت. و این یعنی ایجاد یک دور باطل.
راه حل چیست؟ فکر میکنم به جای پرداختن به تکتک عوارض ناشی از ساختارهای اشتباه، باید به دنبال اصلاح پایهای مناسبات و فرآیندهای مرتبط با کسبوکارها، همچون بیمه و مالیات بود. مدلهای موفق زیادی در دنیا وجود دارد که میتوان ازشان یاد گرفت. علاوه بر این، ایجاد دوره تنفس برای شرکتهای نوپا در چند سال اول فعالیت و تا سقفی از درآمد، موضوع دیگری است که هنوز در عمل رخ نداده است.
پانوشت: در نهایت درآمد حاصل از مدل مبتنی بر بیاعتمادی برای دولت، احتمالا نزدیک به همانی است که در فضای اعتماد هم میتوانست رخ بدهد. اما ساختار اشتباه همهمان را (چه #دولت و چه #بخش_خصوصی) وادار میکند با دست خودمان آب زلال را ابتدا به لجن تبدیل کنیم و بعد بخوریم!
لینک همین پست در اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/B3B9O8KJZTw