توجه: این مطلب حدود یک سال قبل و به درخواست سرکار خانم گیوهچین، برای انتشار در نشریه «رایانما» نگاشته شد. طبیعتا طی مدتی که از نگارش آن میگذرد، با چالشها و فرصتهای بیشتری در این زمینه آشنا شدهام. اما از آنجاکه مجال تغییر و بازنگارش این مقاله نبود، آن را به همان شکل اولیه که در نشریه نیز منتشر شده، در وبلاگ قرار میدهم.
یکی از نخستین و مهمترین چالشهای کارآفرینان هنگام راهاندازی و توسعه کسبوکار، مدیریت منابع انسانی است. شاید در مراحل اولیه بدون استفاده از عنوان کلاسیک «مدیریت منابع انسانی»، صرفا از تیمسازی و چالشهای آن صحبت شود، اما نهایتا مساله همان است. اگر شما هم تجربه راهاندازی یک کسبوکار داشته باشید، حتما در مراحل مختلف مسیر به برخی از مصادیق این مساله برخورد کردهاید؛
- در ابتدای راه هستید، ایدهای به ذهنتان رسیده است و برای پیادهسازی آن به دنبال یک شریک پای کار میگردید؛
- همراهانی پیدا کردهاید و هسته اولیه تیم شکل گرفته، اما در برخی موارد اختلافاتی بین اعضا رخ میدهد و نمیدانید چطور باید با آنها مواجه شد؛
- نیاز به مهارتی دارید که در اعضای اولیه تیم نیست و از طرفی پولی برای استخدام یک نیروی جدید ندارید؛
- کسبوکارتان توسعه پیدا کرده و دستوبالتان کمی باز شده، حالا چند نفر همکار جدید با پرداخت حقوق هم دارید، اما نمیدانید در برابر پیشنهادهای مالی بهتری که شرکتهای بزرگ به آنها میدهند چطور باید حفظشان کنید؟
همانطور که در مثالها هم مشاهده میشود، بخش قابل توجهی از چالشهای کسبوکارهای نوپا در زمینه منابع انسانی، به محدودیت منابع مالی مرتبط است. با این حال وقتی از من خواسته شد درباره چالشهای ناشی از محدودیت منابع و پرداخت دستمزد در استارتاپها یادداشتی بنویسم، خیلی زود به نتیجه رسیدم که چارهای نیست جز اینکه این مساله ذیل مفهوم وسیعتر «مدیریت منابع انسانی» دیده و بیان شود. دلیل این امر هم آن است که بخش قابل توجهی از پاسخهایی که برای چالش محدودیت منابع مالی استارتاپها قابل ارایه است، در بخشهای غیر مالی شرکت و کسبوکار نهفته.
البته لازم است به این نکته اشاره شود که به هیچ وجه نمیتوان تاثیر حقوق و مزایای مالی را به عنوان یکی از پارامترهای کلیدی در جذب و نگهداشت نیروی انسانی منکر شد. قطعا پول به مثابه خون در رگهای هر کسبوکاری است و برای رشد و توسعه آن لازم. به ویژه در شرایط سخت اقتصادی که ممکن است وزن این پارامتر در معادلات بیشتر هم شود. اما امروزه اشتباه بودن این گزاره که «تمام مشکلات در جذب و نگهداشت نیروی انسانی با پول قابل حل است» نیز بدیهی بنظر میرسد و نمونههای زیادی در نقض آن وجود دارد.
با این اوصاف، اگرچه ممکن است یک کسبوکار جاافتاده بتواند با سرازیر کردن پول برخی از چالشها و ضعفهای خود را در حوزه مدیریت منابع انسانی موقتا بپوشاند، اما طبیعتا برای استارتاپها که بطور ذاتی با محدودیت منابع روبرو هستند چنین راهحلی وجود ندارد. از این رو احتمالا تنها راه استارتاپها برای جذب و نگهداشت استعدادها در رقابت با شرکتهای بزرگتر ، بهرهگیری از نقاط قوت در سایر بخشهای حوزه مدیریت منابع انسانی است.
از مراحل اولیه تشکل تیم که تنها کارمندان یک استارتاپ بنیانگذاران آن هستند بگذریم (طبیعتا در این مرحله مسایلی مثل تقسیم سهم بین بنیانگذاران و … وجود دارد که خود موضوع مستقلی است). اما در مرحله رشد یک استارتاپ چه ویژگیهایی وجود دارد (یا باید به وجود بیاید) که با کمک آنها میتوان محدودیتها در پرداخت حقوق و مزایا را جبران کرد؟ هرچند یک پاسخ واحد در شرایط مختلف و برای همه کارکنان وجود ندارد، اما لااقل میتوان برخی از اصلیترین و متداولترین ویژگیها و ابزارهای در دسترس استارتاپها را برای بهرهگیری در بخش منابع انسانی مرور کرد.
طبیعتا یکی از نخستین ایدههایی که در مرحله رشد و برای همکاران جدید به نظر میرسد، طراحی مدلی برای شراکت کارکنان در سود و یا حتی درصدی از سهام شرکت نوپاست (البته با دقت بالاتر نسبت به مراحل ابتدایی استارتاپ). اگرچه این راهحل جزو اولین ایدههایی است که به ذهن میرسد، اما اجرای آن بسته به مرحلهای که استارتاپ در آن است، ظرافتهای خاصی را میطلبد تا نتیجه برای هر دو طرف جذاب باشد و از سوی دیگر معمولا در بلندمدت قابل ارایه است. اما در کوتاهمدت یکی از جذابترین ویژگیهای استارتاپها را میتوان انعطاف محیط کاری آنها دانست. با توجه به کوچک بودن تیمها، معمولا بروکراسی پیچیدهای در استارتاپها حاکم نیست و در نتیجه کارکنان میتوانند ضمن تحقق خروجیهای مد نظر شرکت، سبکهای حرفهای و شخصی مورد علاقه خود را نیز در کار حفظ کنند. رابطه بین اعضای تیم مورد دیگری است که غالبا در استارتاپها نسبت به سازمانهای بزرگتر از صمیمیت بیشتری برخوردار است و این قطعا برای افرادی که قرار است بخش قابل توجهی از ساعات بیداریشان را در محیط کار بگذرانند مساله مهمی است. و در این میان شاید مهمترین مزیتی که استارتاپها میتوانند برای کارکنان فراهم کنند فرصت بالای رشد و پیشرفت باشد. استارتاپها غالبا میتوانند این فرصت را فراهم میکنند تا افراد کمتجربهتر اما با استعداد و علاقمند، در زمان کوتاهی مهارتهای مورد نیاز خود را بهبود دهند و به سرعت آموختههای خود را در محیط عملی بکار بگیرند. علاوه بر این با توجه به کوچکی تیم، نیروها در صورت جدیت و شایستگی در کار میتوانند مطمئن باشند این مساله توسط بنیانگذاران و مدیران استارتاپ دیده خواهد شد و از این رو امکان پیشرفت شغلی و کسب جایگاه مناسب در آینده استارتاپ، امری در دسترس است.
اینها تنها برخی از امتیازهای استارتاپها در بخش منابع انسانی است. هر چه بیشتر با مدیران سایر استارتاپها و همچنین مدیران باتجربهتر صحبت میکنید، بیشتر متوجه میشوید که این بخش از مدیریت نیز همچون هنری است که هر کس به مرور، سبک ویژه خود را در آن پیدا کرده و مزیتهای مختص شرکت خود را ایجاد میکند.
بنابراین مشاهده میشود استارتاپها هم در بخش منابع انسانی برگهای برنده خود را دارند که میتوانند با استفاده از آنها به گسترش تیم و رقابت با شرکتهای بزرگ در این حوزه بپردازند. اتفاقا راستش را بخواهید بنظرم برآیند نقاط ضعف و قوت استارتاپها باعث میشود در مراحل رشد، بصورت خودکار نیروهایی جذب استارتاپها بشوند که در بلندمدت بیشتر بدردشان میخورد!